English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (651 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cover one's tracks <idiom> U پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hit U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
crypianalysis U پنهان کاری
disguised underemployment U کم کاری پنهان
To do something on the sly (in secret). U کاری را پنهان انجام دادن
hides U پنهان کردن
mask U پنهان کردن
dissimulate U پنهان کردن
dissimulated U پنهان کردن
disguising U پنهان کردن
disguises U پنهان کردن
masks U پنهان کردن
dissimulates U پنهان کردن
disguised U پنهان کردن
eloign U پنهان کردن
lay low <idiom> U پنهان کردن
cloaked U پنهان کردن
conceals U پنهان کردن
cloak U پنهان کردن
closet U پنهان کردن
closeted U پنهان کردن
closeting U پنهان کردن
closets U پنهان کردن
secreted U پنهان کردن
secrete U پنهان کردن
secretes U پنهان کردن
cloaks U پنهان کردن
conceal U پنهان کردن
secreting U پنهان کردن
disguise U پنهان کردن
caches U پنهان کردن
covers U پنهان کردن
shadow U پنهان کردن
sweep under the rug <idiom> U پنهان کردن
shadowed U پنهان کردن
shadowing U پنهان کردن
shadows U پنهان کردن
cloaking U پنهان کردن
cache U پنهان کردن
encrypt U پنهان کردن
hide U پنهان کردن
dissimulating U پنهان کردن
cover U پنهان کردن
coverings U پنهان کردن
camouflage U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
veils U مستوریا پنهان کردن
occult U از نظر پنهان کردن
pocket U درجیب پنهان کردن
pockets U درجیب پنهان کردن
embed U درزمین پنهان کردن
embeds U درزمین پنهان کردن
veil U مستوریا پنهان کردن
inconcealable U غیرقابل پنهان کردن
concealment U پنهان کردن پوشاندن
mask U ماسک زدن پنهان کردن
hickok belt U مخفی شدن پنهان کردن
software encryption U پنهان کردن نرم افزاری
camouflaging U پنهان کردن وسایل جنگی
masks U ماسک زدن پنهان کردن
camouflage U پنهان کردن وسایل جنگی
becloud U زیر ابر پنهان کردن
to ballot for U بارای پنهان انتخاب کردن
camouflages U پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged U پنهان کردن وسایل جنگی
wraps U لفافه دار کردن پنهان کردن
wrap U لفافه دار کردن پنهان کردن
gloss over <idiom> U پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
to go underground U خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
to go into hiding U خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
cache memory U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
caches U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
conceal U پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
conceals U پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
dissemble U تدلیس کردن پنهان کردن
secreting U تراوش کردن پنهان کردن
to keep back U دفع کردن پنهان کردن
encryption U رمزدار کردن پنهان کردن
dissembling U تدلیس کردن پنهان کردن
dissembles U تدلیس کردن پنهان کردن
secreted U تراوش کردن پنهان کردن
dissembled U تدلیس کردن پنهان کردن
secretes U تراوش کردن پنهان کردن
secrete U تراوش کردن پنهان کردن
scratchpad U حافظه پنهان برای بافر کردن داده ارسالی بین پردازنده سریع و وسیله ورودی / خروجی کند.
theory of epigensis U فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
stacked U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
talk into <idiom> U موافقت شخصی برای انجام کاری راجلب کردن
benined the curtain U پنهان
delitescent U پنهان
perdu U پنهان
cryptical U پنهان
hidden line U خط پنهان
perdu or due U پنهان
latent U پنهان
abstruse U پنهان
backdoor U پنهان
cryptically U پنهان
veiled U پنهان
hugger mugger U پنهان
occult U پنهان
cryptic U پنهان
jackes U پنهان
ram cache U RA پنهان
perdue U پنهان
absconded U پنهان شدن
concealed U پنهان شده
to lie hid U پنهان ماندن
burrowing U پنهان شدن
secretion U پنهان سازی
codes U رمزهای پنهان
hide U پنهان شدن
hidden surface U سطح پنهان
under cover <idiom> U پنهان شدن
to keep dark U پنهان ماندن
concealable U پنهان کردنی
burrows U پنهان شدن
hideousness U پنهان بودن
hidden U پنهان کرده
burrowed U پنهان شدن
hidden unemployment U بیکاری پنهان
abscond U پنهان شدن
surreptitious U پنهان محرمانه
absconds U پنهان شدن
hidden line removal U حذف خط پنهان
absconding U پنهان شدن
cover up <idiom> U پنهان کاربدواشتباه
burrow U پنهان شدن
concealment U پنهان بودن
inapparent U ناپیدا پنهان
hidden objects U اشیاء پنهان
hidden inflation U تورم پنهان
Just between you and me. . . U از شما چه پنهان …
fudged U پنهان شدن
latescent U پنهان شونده
booby-trap U پنهان تله
fudging U پنهان شدن
fudge U پنهان شدن
to be in hiding U پنهان بودن
fudges U پنهان شدن
cryptography U پنهان شناسی
booby trap U پنهان تله
insconce U پنهان شدن
hides U پنهان شدن
memory cache U حافظه پنهان
booby-trapped U پنهان تله
to absent oneself U پنهان شدن
booby-traps U پنهان تله
i hid my self U را پنهان کردم
obreption U پنهان روی
disguised unemployment U بیکاری پنهان
hickok belt U پنهان شدن
by end U قصد پنهان
furtive U پنهان نهانی
booby-trapping U پنهان تله
to be in hiding U پنهان ماندن
hidden codes U کدهای پنهان
hidden file U فایل پنهان
booby trap U با پنهان تله مجهزکردن
keep under one's hat <idiom> U پنهان نگاه داشتن
latent electronic image U تصویر الکتریکی پنهان
darkle U در تاریکی پنهان شدن
let it all hang out <idiom> U پنهان نکردن چیزی
irony U مسخره پنهان سازی
ironies U مسخره پنهان سازی
to keep secret U پنهان داشتن راز
secretive U سری پنهان کار
booby-traps U با پنهان تله مجهزکردن
the criminals' lair U پنهان گاه جنایتکاران
booby-trapping U با پنهان تله مجهزکردن
to lie or keep close U پنهان بردن یاماندن
booby-trapped U با پنهان تله مجهزکردن
hidden information U اطلاعات پنهان کرده
occultly U بطور پوشیده یا پنهان
booby-trap U با پنهان تله مجهزکردن
they took refuge in a cave U در غاری پنهان شدند
obstructor U پوشاننده پنهان کننده
murder will out U خون نا حق پنهان نمینماند
hidden U پنهان کرده شده پوشیده
ensconces U پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconcing U پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
I stayed in concealment until the danger passed. U خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
ensconced U پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconce U پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
He tried to conceal the facts. U سعی داشت حقیقت را پنهان کند
right out <idiom> U به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
to hide one's head U ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
hidden U فرمول ریاضی که خط وط پنهان را از تصویر دو بعدی شی D پاک میکند
oubiette U زندان پنهان که در بالای ان یک روزنه هست و بس سیاه چال
There is more to it than meets the eye. U ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
stalking horse U اسب یا چیزی شبیه به ان که شکارچی در پشت ان پنهان است
Recent search history Forum search
1Potential
1incentive
1strong
1To be capable of quoting
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1popsicle
1Arousing
1pedal pamping
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com